جدول جو
جدول جو

معنی طفیل غنوی - جستجوی لغت در جدول جو

طفیل غنوی
(غَ نَ)
طفیل بن عوف بن کعب. از بنی غنی، از قیس عیلان. شاعر فحل دورۀ جاهلیت و از شجاعان بود. در وصف خیل استاد بود، و بدین سبب او را طفیل خیل می نامیدند. با نابغۀجعدی و زهیر بن ابی سلمی معاصر بود. وی به سال 13 هجری قمری پس از کشته شدن هرم بن سنان درگذشت. دیوان شعر دارد. معاویه میگفت: طفیل را برای من بگذارید و درباره دیگر شاعران هرچه خواهید بگویید. (از اعلام زرکلی چ 1346 هجری قمری ج 2 ص 449). رجوع به طفیل بن عوف شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طُ فَ)
ابن عوف غنوی، ملقب به مجبر. از شعرای جاهلیت. اصمعی گوید: وی دروصف خیل قوی باشد. مرزبانی در الموشح گوید: خبر دادما را محمد بن الحسن بن درید و گفت آگاه ساخت ما را ابوحاتم و گفت حدیث کرد مرا اصمعی و گفت: طفیل الغنوی در برخی از اشعار اشعر از امروءالقیس است. و نیز گوید اصمعی گفت نابغه و زهیر و اوس نیکو وصف خیل نکردندی. طفیل غنوی لغت به نهایت رسانیده است و نیز مرزبانی گوید: خبر داد ما را ابن درید و گفت ابوحاتم ما را آگاه گردانید و گفت حدیث کرد مرا اصمعی و گفت: طفیل غنوی از زهیر به شعراء اولین اشبه بود. او راست:
ظعائن ابرقن الخریف وشمنه
و خفن الهمام ان تقاد قنابله.
و همو راست:
هجان البیاض اشربت لون صفره
(عقیله جوّ عازب لم یحلل).
ان النساء متی ینهین عن خلق
فانّه واقعٌ لابدّ مفعول.
قال طفیل یذکر الموت:
مضوا سلفاً قصدالسبیل علیهم
و صرف المنایا بالرجال تقلب.
و نیز او راست:
ان ّ النساء کاشجار نبتن معاً
منهاالمرار و بعض المرّ مأکول.
(الموشح ص 34، 41، 47، 196) (الجواهر ص 118) (عقدالفریدج 7 ص 140) (عیون الاخبار ج 3 ص 67 و ج 4 ص 113)
لغت نامه دهخدا